مارگارت تاچر و شاه: روابط سیاسی ایران و انگلیس

روابط سیاسی ایران و انگلیس در طول تاریخ فراز و نشیبهای بسیاری داشته است. این روابط در مقاطع مختلف تحت تأثیر تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی قرار گرفته و بهویژه در دورههایی مانند سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و نخستوزیری مارگارت تاچر در بریتانیا، ابعاد پیچیدهتری به خود گرفته است.
این مقاله به بررسی دقیق و جامع روابط سیاسی ایران و انگلیس در این بازه زمانی میپردازد و با نگاهی خاص به تعاملات میان شاه و مارگارت تاچر، تلاش میکند تمامی جنبههای این موضوع را روشن سازد. هدف این است که خواننده پس از مطالعه، هیچ سؤالی در ذهنش باقی نماند و درک کاملی از این دوره تاریخی به دست آورد.
پیشزمینه تاریخی روابط ایران و انگلیس
برای درک روابط ایران و انگلیس در زمان شاه و تاچر، ابتدا باید نگاهی به تاریخچه این روابط انداخت. از قرن نوزدهم، بریتانیا بهعنوان یک قدرت استعماری، نقش مهمی در ایران ایفا کرد. قراردادهای نفتی، دخالت در امور داخلی مانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حمایت از رژیم پهلوی، نمونههایی از نفوذ گسترده بریتانیا در ایران بودند. این تاریخچه، زمینهساز بیاعتمادی عمیق میان مردم ایران و دولت بریتانیا شد که تا زمان انقلاب اسلامی ادامه یافت.
در دوران محمدرضا شاه، ایران بهعنوان متحد استراتژیک غرب، بهویژه بریتانیا و ایالات متحده، شناخته میشد. شاه با سیاستهای نوسازی و تقویت ارتش، به دنبال تبدیل ایران به قدرتی منطقهای بود و برای این هدف، به همکاری نظامی و اقتصادی با بریتانیا نیاز داشت. این همکاریها شامل خرید تسلیحات، قراردادهای نفتی و حمایت سیاسی بود. اما با نزدیک شدن به انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، این روابط دستخوش تغییرات اساسی شد.
مارگارت تاچر: بانوی آهنین بریتانیا
مارگارت هیلدا تاچر در ۱۳ اکتبر ۱۹۲۵ متولد شد و در سال ۱۹۷۹ بهعنوان اولین نخستوزیر زن بریتانیا انتخاب شد. او تا سال ۱۹۹۰ در این مقام باقی ماند و به دلیل سیاستهای قاطعانهاش به “بانوی آهنین” مشهور شد. تاچر رهبری حزب محافظهکار را بر عهده داشت و با تمرکز بر بازار آزاد، کاهش نقش دولت و تقویت موضع بریتانیا در عرصه جهانی، تغییرات بزرگی در این کشور ایجاد کرد.
تاچر پیش از نخستوزیری، در سال ۱۹۷۸ بهعنوان رهبر حزب محافظهکار به ایران سفر کرد و با محمدرضا شاه در کاخ نیاوران دیدار داشت. این سفر، یکی از اولین حضورهای مهم او در صحنه دیپلماسی بینالمللی بود و نشاندهنده اهمیت ایران در سیاست خارجی بریتانیا در آن زمان بود. در این دیدار، موضوعاتی مانند فروش تسلیحات نظامی، تأسیس صنایع در ایران و همکاریهای اقتصادی مورد بحث قرار گرفت. شاه به دنبال گسترش روابط با بریتانیا بود تا از حمایت این کشور در برابر تهدیدات منطقهای بهرهمند شود.
روابط ایران و انگلیس پیش از انقلاب اسلامی
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، روابط ایران و انگلیس در دوران شاه به اوج خود رسید. ایران تحت رهبری شاه، به دلیل منابع نفتی و موقعیت ژئوپلیتیکیاش، برای بریتانیا اهمیت زیادی داشت. خرید تسلیحات نظامی از جمله تانکهای چیفتن و همکاری در پروژههای صنعتی، بخشی از این روابط بود. تاچر در سفر خود به ایران، از این همکاریها استقبال کرد و حتی اظهار داشت که خریدهای نظامی ایران به ایجاد شغل در بریتانیا کمک کرده است.
با این حال، این روابط همیشه بدون تنش نبود. مردم ایران به دلیل سابقه استعماری بریتانیا و نقش آن در کودتای ۲۸ مرداد، نسبت به این کشور بدبین بودند. شاه نیز گاهی از فشارهای بریتانیا برای کسب امتیازات بیشتر ناراضی بود، اما وابستگیاش به غرب او را مجبور به حفظ این رابطه میکرد.
انقلاب اسلامی و تغییر معادلات
انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ نقطه عطفی در روابط ایران و انگلیس بود. با سرنگونی شاه، تمام قراردادها و همکاریهای دوران پهلوی با غرب، از جمله بریتانیا، لغو شد. تاچر که در ماه مه ۱۹۷۹ به نخستوزیری رسید، با ایران انقلابی روبهرو شد که دیگر متحد غرب نبود. او در ابتدا اعلام کرد که بریتانیا در شناسایی سیاسی دولت جدید ایران تجدیدنظر خواهد کرد، که این موضع نشاندهنده سردرگمی و نگرانی لندن از تحولات ایران بود.
یکی از اولین چالشهای بزرگ در روابط دو کشور، بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران بود. تاچر از پیشنهاد برخی مقامات آمریکایی برای حمله نظامی به ایران حمایت کرد و حتی اعلام کرد که بریتانیا آماده است در صورت تحریم اقتصادی ایران توسط سازمان ملل، از این اقدام پشتیبانی کند. این موضع، روابط ایران و انگلیس را به شدت تیره کرد.
جنگ ایران و عراق و نقش تاچر
با آغاز جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۵۹، تاچر رسماً اعلام بیطرفی کرد، اما اسناد منتشرشده از آرشیو ملی بریتانیا نشان میدهد که این بیطرفی ظاهری بود. دولت تاچر در اواخر سال ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۸۱ به رژیم صدام حسین تسلیحاتی از جمله جنگندههای هاوک، خودروهای زرهی و رادار فروخت و حتی پایگاههای نظامی دریایی و هوایی برای عراق ایجاد کرد. این اقدامات در حالی انجام شد که بریتانیا قطعنامه شورای امنیت برای جلوگیری از تشدید جنگ را امضا کرده بود.
این حمایت پنهانی از عراق، به دلیل نگرانی بریتانیا از گسترش نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه خلیج فارس بود. تاچر معتقد بود که پیروزی ایران انقلابی میتواند متحدان بریتانیا مانند عربستان سعودی، کویت و امارات را تهدید کند. از سوی دیگر، ایران، بریتانیا را بهعنوان حامی صدام و دنبالهرو سیاستهای آمریکا در خاورمیانه میدید.
بحران سلمان رشدی و قطع روابط
یکی از مهمترین نقاط تنش در روابط ایران و انگلیس در دوران تاچر، انتشار کتاب “آیات شیطانی” نوشته سلمان رشدی در سال ۱۹۸۸ بود. این کتاب که از نظر ایران توهین به مقدسات اسلامی تلقی شد، با حمایت دولت تاچر مواجه شد. در واکنش، امام خمینی فتوایی مبنی بر مهدورالدم بودن رشدی صادر کرد. این موضوع خشم بریتانیا را برانگیخت و تاچر ایران را به تروریسم متهم کرد.
در پی این بحران، مجلس ایران در سال ۱۳۶۸ روابط دیپلماتیک با بریتانیا را قطع کرد. این قطع روابط تا سال ۱۳۶۹ ادامه داشت، زمانی که با پوزش مقامات بریتانیایی و اعلام احترام به اسلام، روابط بهتدریج از سر گرفته شد. با این حال، این رویداد نشاندهنده عمق اختلافات میان دو کشور در دوران تاچر بود.
سرنوشت شاه و موضع تاچر
پس از خروج شاه از ایران در دیماه ۱۳۵۷، او به دنبال پناهندگی در کشورهای مختلف بود. ابتدا تصور میشد که تاچر، که پیشتر با شاه روابط خوبی داشت، ممکن است به او پناهندگی بدهد. اما اسناد محرمانه بریتانیا نشان میدهد که تاچر درخواست پناهندگی شاه را رد کرد. او معتقد بود که پذیرش شاه میتواند روابط بریتانیا با دولت انقلابی ایران را به خطر اندازد و امنیت کارکنان سفارت بریتانیا در تهران را تهدید کند. شاه در نهایت پس از آوارگی در چندین کشور، در مصر درگذشت.
تحلیل کلی روابط در دوران تاچر و شاه
روابط ایران و انگلیس در دوران شاه و تاچر را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: پیش از انقلاب و پس از آن. پیش از انقلاب، این روابط بر پایه همکاری استراتژیک و اقتصادی بود و تاچر در سفرش به ایران، این همکاری را تقویت کرد. اما پس از انقلاب، با تغییر جهتگیری ایران به سمت ضدیت با غرب، تاچر سیاستی خصمانه در پیش گرفت که شامل حمایت از تحریمها، پشتیبانی از عراق در جنگ و دفاع از سلمان رشدی بود.
این دوره نشاندهنده تضاد منافع عمیق میان دو کشور بود. ایران پس از انقلاب، بریتانیا را بهعنوان نماد استعمار و مداخلهگر در امور داخلی خود میدید، در حالی که تاچر، ایران را تهدیدی برای نظم منطقهای و منافع بریتانیا تلقی میکرد.
روابط سیاسی ایران و انگلیس در زمان مارگارت تاچر و محمدرضا شاه، از همکاری نزدیک به دشمنی آشکار تغییر یافت. این تحول نتیجه انقلاب اسلامی، تغییر سیاست خارجی ایران و رویکرد قاطعانه تاچر در برابر ایران انقلابی بود. تاچر که ابتدا بهعنوان یک دیپلمات با شاه دیدار کرده بود، پس از انقلاب به یکی از منتقدان سرسخت ایران تبدیل شد و تصمیماتش تأثیرات بلندمدتی بر روابط دو کشور گذاشت.
نکات و ترفندها
- چرا تاچر اینقدر سختگیر بود؟ خب، تاچر یه جورایی لقب “بانوی آهنین” رو به حق گرفته بود. اون تو سیاستهاش خیلی قاطع بود و دنبال منافع بریتانیا به هر قیمتی میگشت. با ایران هم چون دیگه متحد سابق نبود، کوتاه نمیاومد.
- شاه چی شد آخرش؟ شاه بعد از فرار از ایران حسابی آواره شد. فکر میکرد تاچر بهش پناه میده، ولی تاچر گفت “نه بابا، نمیصرفه!” و اون رو رد کرد. آخرش تو مصر تموم کرد.
- یه نکته جالب: تاچر قبل از نخستوزیری اومد ایران و با شاه تو کاخ نیاوران ملاقات کرد. اون موقع همه چی گل و بلبل بود، ولی کی فکرشو میکرد چند سال بعد اینقدر اوضاع خراب بشه؟
- اگه بخوای بیشتر بدونی: برو سراغ اسناد آرشیو ملی بریتانیا که کمکم دارن عمومی میشن. اونجا کلی چیزای باحال درباره پشتپرده این روابط پیدا میکنی!